شهید حبیب الله اسماعیلی

شهید حبیب الله اسماعیلی؛ روستای دقوق آباد نوق

به گزارش   « سازش خبر » اولین  پایگاه خبری منطقه نوق رفسنجان اقدام به معرفی شهداء و انتشار بخشی از زندگینامه و وصایای  شهدای گرانقدر  منطقه نوق به نام ( زندگی به سبک شهدا ) نموده است.

همچنین سعی می شود در هفته های  آینده اطلاعات شهدایی بیشتری  در این قسمت قرار گیرد.

مخاطبان و خانواده های معظم شهدا می توانند برای  ارسال عکس ؛ زندگی نامه ؛ وصیت نامه و … از طریق شماره ۰۹۱۳۶۳۵۴۱۴۸ تماس حاصل فرمایند و در ارائه بهتر و کامل تر این مطالب یاری رسانند.

 شهید حبیب الله اسماعیلی 

نام پدر : محمد رضا

نام مادر : ملکی جان مرادی

تاریخ تولد: ۱۳۳۱

محل تولد: روستای دقوق آباد نوق

میزان تحصیلات : ابتدایی

فرزند : پنجم

وضعیت تاهل: متاهل

تعداد فرزند : ۳ فرزند ( محمد ؛ فاطمه؛ زهرا)

شغل : کشاورز

نام عملیات: بیت المقدس

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۲/۱۰

محل شهادت : جبهه خونین شهر

محل دفن: رفسنجان _نوق_ گلزار شهدای دقوق آباد

زندگی نامه :

شهید حبیب الله اسماعیلی در سال ۱۳۳۱ در روستای دقوق آباد نوق دیده به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا پایان ابتدایی ادامه داد و در سن ۲۱ سالگی زندگی جدیدی را تشکیل داد و ازدواج کرد

شهید اخلاق بسیار خوب و ساده ای داشت و با اینکه فاطمه ۷ ساله ؛ محمد ۶ ساله و زهرا ۴۰ روزه  داشت دست از فعالیت های مذهبی برنداشت و با دوستانش ازطریق بسیج عازم کرمان شد و و بعد از ۴۰ روز دوره آموزشی به خانه برگشت

زندگی حبیب الله ساده و عاشقانه بود و عقیده پاکی داشت و حتی قبل از رفتنش به جبهه جایگاه ابدی خود را در کنار قبر پدرش مشخص و آماده کرده بود

همزم شهید در خاطره ای از شهید می گوید شب عملیات بیت المقدس بود قبل از عملیات مراسم دعای توسل برگزار شد حال و هوای عجیبی بود حبیب الله در گوشه ای نشسته بود و به پهنای صورت اشک می ریخت

۲۰۱۶۰۴۱۹_۲۱۲۳۳۸-۱

ساعت ۴ صبح عملیات شروع شد من و شهید اسماعیلی کمک آر پیجی جابر اسدی بودیم با شروع عملیات جابر اسدی به شهادت رسید  بعد من و حبیب الله آرپی جی را کنار گذاشتیم و اسلحه ها را برداشتیم و رفتیم کنار خاکریز؛ عراقی ها آنجا بودند و چون تعداد آنها زیاد نبود نبرد تن به تن شروع کردیم کم کم نیروی های عراقی بیشتر شدند و تعدادی از بچه ها را اسیر کردند و چیزی نمانده بود که ما هم اسیر شویم وبا برتاپ چند نارنجک خود را از دست عراقی ها نجات دادیم و خود را به نیروهای خودی رساندیم و عملیات ادامه اشت تا اینکه شهید اسماعیلی به شهادت رسید

همسر شهید  می گوید : حبیب الله علاقه زیادی به حنا بستن داشت و می گفت حنا بستن سنت حضرت زهرا است او همیشه دست های من و بچه ها حنا می کرد تا اینکه حبیب الله به شهادت رسید و دیگر حوصله حنا بستن دست بچه ها را نداشتم ولی بچه ها زیاد بهانه می گرفتند و از من می خواستند که دست هایشان را حنا کنم ولی من اهمیت نمی دادم تا اینکه یک شب در عالم خواب حبیب الله را دیدم خیلی ناراحت بود  علت ناراحتیش را سوال کردم ؟ جواب داد: چرا دست بچه ها را حنا نمی بندی که آنها ناراحت نباشند بعد انگشتش را کف دست من گذاشت و رفت صبح که از خواب بیدارشدم دیدم دستم حنا شده است  بعد از آن با خوشحالی و علاقه دست بچه ها را حنا کردم

وصیت نامه شهید:

ای مردم مسلمان ایران هرچه شما کردید انقلاب اسلامی را همراهی کنید قدر این رهبر کبی انقلاب را بدانید.

ای مردم وقت سرنوشت سازی است اگر خدایی نکرده کوتاهی کنیدممکن است آمریکای جنایت کار برشما و ایمان شما مسلط گردد

و خطاب به همسرمهربانم : فرزندم محمد را چون علی اکبر امام حسین (ع) و دخترانم فاطمه و زهرا را چون زینب کبری تربیت کن

و مادر عزیزم :راضی نیستم که بعد از شهادتم برایم اشک بریزید که دشمنان اسلام خوشحال شوند هروقت خواستید گریه کنید به یاد مظلومیت شهید بهشتی گریه کنید که ایشان هفتاد و دو تن از یارانش را برای اسلام خدمت  بزرگی کردند

برای شادی روح شهدا صلوات « اللهم صل علی محمد وآل محمد»

 

 

 

 



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *